|
چون ابر به سوی کانادا تلاش برای مهاجرت به کانادا
| ||
|
بخش یازدهم : پايان پرونده دوم مهاجرت به كانادا
سلام. فقط مي تونم بگم خيلي شرمندم. اين لپ تاپ منم شده يه ماجرا مثل مهاجرت به كانادا. انقدر بهم گفتين كه نوشتنم مثل سريال شده، كه خودمم باورم شده. پس يه مرور كنم كه تا اينجا چه خاك ها به سرم كه نريختم. بهمن ۸۷ مداركمو فرستادم و عيد ۸۸ فايل نامبر و گرفتم و خرداد ماه ۸۸، نامه دعوت به مصاحبه به دستم رسيد. شهريور ۸۸ رفتم مصاحبه و طرف شوتم كرد كه برگرد ايران و ... برگشتم كارو بارو رها كردم و افتادم به زبان خوندن. پرونده دوم رو آبان ۸۸ فرستادم و فايل نامبرشو ۲ ماه بعد گرفتم. فروردين ۸۹ يه نامه اومد كه چون قوانين عوض شده شما ۲ امتياز كم داريد و مهلت براي اينكه چگونه اين ۲ امتياز رو جبران مي كني. منم يه جاب آفر و مدارك زبانمو فرستادم كه من زبان مبانم توپ شده و رديفه. نامه جديد اومد كه آقاي پرفسور زبان، اگه راست ميگي يه مدرك TCF يا هر مدرك زبان فرانسه كه ميتوني برامون بگير و بفرست. بنده هم يه مدرك TCFQ گرفتم (B1) و براشون فرستادم و در حالي كه منتظر نامه CSQ بودم ، يه نامه جديد برام ارسال شد : رفته بودم مسافرت و يه يك ماهي بود كه منتظر نامه از دمشق بودم كه خواهرم از خونه بهم زنگ زد و گفت كه يه نامه برات اومده. بهش گفتم باز كن و برام بخون. اون بنده خداهم نامه رو باز كرد و چرت و پرت بود كه مي خوند. منم كه نمي فهميدم چي ميگه ، بهش گفتم : نامه چند برگه؟ - سه برگه چه شكلي؟ - صفحه دومش يه جدوله. فكر كنم جدول امتيازاتته. نگاه كن ببين جمعشو اون پايين چند زده؟ -47 واي خدا نكنه باز نامه كم بودن امتيازه؟ بهش گفتم نامه رو برام ايميل كنه و حدود 20 دقيقه بعد نامه تو ايميلم بود. بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــله درست حدس زده بودم و شما ها اشتباه. از اونجايي كه همه دوست داريم داستان هاي قشنگ و عاقبت به خير و به قولي فيلم هندي ببينيم، ولي اينجا از اين خبرا نيست. بعد از دو سال و نيم تلاش و تكاپو و زبان خوندن ، باز هم من رد شده بودم. تو نامه نوشته بود كه شما نتونستيد مقدار امتياز لازم رو به دست بياريد و پرونده شما بسته شده و اگه اعتراضي به اين حكم داريد، سه ماه وقت داريد كه اعتراضتون رو اعلام كنيد. فقط صورتم رو بين دستام گذاشتم و فكر مي كردم چه طور بايد خودمو آروم كنم. تا حالا فكر مي كردم كه يك سال و نيمه كار رو رسما كنار گذاشتم و زبان خوندم و حالا نتيجشو گرفتم و يه پاس كانادايي خواهم داشت كه حداقل ۱۲۰ هزار دلار مي ارزه . توي اين مدت هرچه پس انداز و دارايي داشتم رو خوردم و فروختم و آخرين چيزي كه برام مونده بود ماشينم بود كه اونم فروختم و خرج آزمون و امتحان و معلم خصوصي و كلاس و البته خرج خودم كردم و حالا آس و پاس با يك نامه رد صلاحيت. چيكار بايد مي كردم ؟ از كجا دوباره شروع كنم؟ خدايا اين طلسم چيه كه هركي ميره قبوله و مني كه اين همه زحمت كشيدم و هفت خوان رستم و طي كردم بازم برگشتم به 3 سال پيش با اين تفاوت كه اون موقع كار و درآمد و پس انداز و .... داشتم و حالا هيچي ندارم با يه دنيا غم و اندوه و سرشكستگي واي واي و واي .... هركس مي فهميد تعجب ميكرد و سعي مي كرد يه جوري دل داريم بده. معلمام كه ديگه حيرون بودن كه واقعا من نحسم يا كارم طلسم شده. چند روزي فقط فكر كردم و سعي مي كردم خودمو آروم كنم و يه تصميم بگيرم كه بايد چيكار كنم و از كجا بايد شروع كنم. آيا براي پرونده جديدم اقدام كنم؟ يا ديگه بايد بپذيرم كه اين لقمه مال من نيست و بايد بي خيال بشم و از ته گلوم در بيارمش. شايد باور نكنيد كه اين نامه زماني به دستم رسي كه داشتم پست هفتم يا هشتم رو توي اين وب لاگ مي ذاشتم. نه دل و دماغ نوشتن داشتم و نه دلم ميومد كه آخرشو براتون ننويسم. 3 ماه از دريافت اون نامه گذشته، لاي كتاباي فرانسه رو باز نكردم و ديگه داره يواش يواش زبان فرانسه كم رنگ و كم رنگ تر ميشه . الان ديگه كمي يخ زدگيم باز شده و دارم به روال زندگي عادي بر مي گردم. يه چند روزيه كه به فكر تاسيس شركت جديدم هستم و دوباره بازگشت به روزاي گذشته كاري و زندگي قبل از تصميم به مهاجرتم. نمي دونم شايدم دوباره اقدام كنم و يه فايل جديد باز كنم ولي انقدر اين قضايا ناراحتم مي كنه كه اصلا نمي خوام به يه فايل جديد ، مصاحبه جديد، زبان خوندن و .... فكر كنم. البته همچين بي خيالم نشدما رفتم و دنبال مدارك فني حرفه اي هستم آخه امتيازاتشون بالاست و شايد اگه باز اقدام كردم ، اين مدارك رو هم رو پرونده جديد بزارم بلكه فرجي بشه. آهاي دوستايي كه مي نالين قدر جايگاهتون رو بدونين. دوستايي كه تازه اقدام كردين، فقط تلاش كنين و فكر نكنين كه تا الان شاخ غول شكوندين و .... شايدم من ، همين الان بايد قدر اين جايگاهو بدونم و يه زماني بگم كاش تو همون ايران مونده بودم و شايدم بگم : خوب شد كه بازم برا بار سوم اقدام كردم و از شر اون محيط ، راحت شدم. نمي دونم؟ ولي اينو مي دونم و بهش ايمان دارم كه هميشه بايد شاكر خدا بود و مطمئن باشم كه هركاري و هر نتيجه اي، بازگشت به عملكرد و تصميم خودمه. اين خودم هستم كه مسبب عواقب خوب و بد آينده ميشم. پس بايد برا به دست آوردن چيزي كه مي خوام بازم تلاش كنم (طاقت بيار خورشيد من).
[ پنجشنبه ۱۳۸۹/۱۰/۰۹ ] [ 21:18 ] [ محمدرضا ]
سلام دوستان - با عرض شرمندگی لپ تاپم سوخته و قراره امشب تحویل بگیرمش. تا شنبه هم حتما آپ میشم. از همه شما هم ممنونم که پیگیری می کنید. خدانگهدار تا شنبه [ چهارشنبه ۱۳۸۹/۱۰/۰۱ ] [ 17:18 ] [ محمدرضا ]
|
||
| [ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] | ||